خرافات
 
زارچ شهری برکناره ی کویر
 
 
سه شنبه 15 اسفند 1398برچسب:, :: 21:52 ::  نويسنده : محمد حسین کریمی

 خرافات

خرافات را اينگونه تعريف كرده‌اند‌ (سخنان پريشان و نامربوط كه قابل قبول نباشد لغت‌نامه دهخدا(. ولى بايد اعتراف نمود كه همين سخنان پريشان و نامربوط كه امروزه قابل قبول نيست روزى مقبوليت عام داشت و جوامع بدوى با اعتقادى راسخ آنها را باور داشتند. خرافات كه امروز هم بسيارى از آنها به قوت خود باقى است، ريشه در اعتقادات پزشكى قبايل اوليه دارد كه برخى از آنها بعدها رنگ به ظاهر مذهبى بخود گرفته است و دسته‌اى نيز از فرهنگ و سنن جوامع سرچشمه مي‌گيرد. روى هم رفته خرافات را مي‌توان تحت چند عنوان خلاصه نمود:

الف براى رفع چشم زخم به چند كار مبادرت مي‌شد منجمله؛ چه چين‌ (چشم چين) در كردن: بر اين باور كه چيزى از مريض در نظر شخصى خوش‌آمده چون به نظر اعجاب در او نگريسته، او را چشم زده است. اگر يك شيئ خوردنى از چشم زننده به خورد چشم خورده داده شود چشم‌زدگى برطرف و مريض معالجه خواهد شد. از طرفى نمي‌خواستند به كسى توهين شود و مستقيماً بدر خانه مظنونين به چشم زدن بفرستند زنى را ناشناس به كليه خانه‌هاى محله مي‌فرستادند كه او را چه‌چين مي‌گفتند.‌ (چشم چين) براى اينكه شناخته نشود با چادر و روبنده سرتا پا پوشيده حتى به مچ دستش هم دستمال مي‌بست در يكدست زنبيل و دست ديگر در تسمه زنجير دانه ريز اردكانى با چوب دستى كه آنهم حكمتى داشته است‌ (زنجير خاص مريض مرد و چوب دست به مفهوم اينكه مريض‌زن است) به خانه‌ها سرميزد و از هر خانه موادى مانند قند و نبات و نمك و نخود خام، برنج و ساير بقولات دريافت مي‌كرد، چون بچه‌ها كسى را به هيئت غيرمتعارف مي‌ديدند در عقب سرش جمعيت مي‌كردند و مي‌خواندند:‌ (هاى چه چينه گوله ور چينه(.

شايد يكى از فلسفه‌هاى زنجير و چوبدست دور كردن و ترسانيدن بچه‌ها بوده است. وى پس از خاتمه مأموريت فرآورده‌هاى خود را به خانواده مريض تحويل و اجرت خود را دريافت مي‌داشت. براى رفع چشم‌زخم كودكان با جمع كردن سيخهاى هيزم از كوچه‌ها كه آن زمان فراوان بود در سر چند كوچه آتش روشن مي‌كردند و تخم مرغى را كه بچه نابالغى بنام اشخاصى كه نام مي‌بردند با زغال خط خطى مي‌كرد آتش مي‌كردند و پس از پخته شدن آنرا به زير ناودان رو به قبله مي‌زدند و با اسفند سوخته كه در آتش آن دود كرده بودند به كمك ماسوره‌اى از نى نازك كه بر نرم و تر كرده زغال آن مي‌زدند به صورت و پيشانى بچه خال مي‌گذاشتند.

ب اعتقاد به جن و ترس از آن: ترس از جن به قدرى در دل‌ها قوى است كه حتى عامه مردم از بردن نام آن نيز اكراه دارند. اسامى آنها‌ (اونا و ازما بهترون و...) ناشى از اين امر مي‌باشد. اين موجودات در تاريكى، بيغوله‌ها، خرابه‌ها، حمام‌هاى كهنه و قديمى و شب‌ها در زير درحت‌ها زندگى مي‌كنند. اكثر در شب‌ها از كمينگاه خارج شده و سبب بيماري‌زائى مي‌گردند. جن از چاقو، سوزن و بسم‌ا‌‌ (رنگ مذهبى مسئله) مي‌ترسد و مي‌گريزد. گذاشتن چاقو در قنداق نوزادان و يا بر بالين زن زائو و همراه داشتن سوزن يا سنجاق در گوشه‌اى از لباس يا به اصطلاح بسم‌ا‌ گرفتن و نظائر آن همه ناشى از اين اعتقاد است. اصطلاح‌ (فلان مانند جن از بسم‌ا‌ مي‌گريزد) از همين اعتقاد سرچشمه مي‌گيرد. جادوگران دوران كهن و جن‌گيران زمان حاضر كارشان اين بود كه با اوراد و اذكار و ادعيه و بكار گرفتن آهن و آلات تيز جن را از بدن بيمار دور كنند. اين شيادان با استداده از اعتقادات مذهبى و باورهاى سنتى مردم بر اين خرافه دامن مي‌زنند. عامه مردم بسيارى از بيماريهاى عصبى خاصه آنهايى را كه با تشنج و هذيان همراه باشد، جن‌زدگى دانسته و ابتدا به سراغ جن‌گير و دعانويس و سپس به سراغ پزشك مي‌روند. با چاقو خط كشيدن بدور بيماران صرعى در موقع تشنج بدين دليل است كه مي‌خواهند با ايجاد ترس سبب فرار جن گردند. حمل چاقو و سوزن جنبه پيشگيرى و گرفتن دعاهاى سبك و سنگين جنبه درمانى دارد. اين اصطلاح كه‌ (فلان بيمارى دعايى است دوايى نيست) از همين مقوله است. اعتقاد به وجود عول نيز رواج داشت و معتقد بودند كه غول بيشتر در بيابانها مسافر تنها را از جاده به در مي‌‌برد و او را همدم خود مي‌كند و براى اينكه او نتواند فرار كند كف پاى او را بوسيله ليسيدن نازك مي‌كند تا مانع از حركت با دو پا و فرار او گردد و اگر سوزن جوالدوز را در گوش غول كه ايشان را به كول گرفته است فرو برند تبديل به خر سفيد مي‌گردد. شخصى را هم معرفى مي‌كردند كه خر سفيدى خريده و سونى در گوشش مي‌بيند ندانسته آنرا بيرون مي‌كشد خر تبديل به غول شده و فرار كرده است.

اسفند دود كردن هر صبح شنبه هم مراسم و اذكارى داشت. در ضمن اينكه دانه‌هاى اسفند را يكى يكى با دو انگشت نرم كرده در آتش مي‌ريختند و مي‌گفتند: اسفند اسفندونه اسفند سى و سه دونه از همه خويش و همه بيگونه‌ (بيگانه) بتركه چشم حسود، شنبه زائيده يكشنبه زائيده... تا جمعه زائيده و زيادى اسفندهاى آماده كرده را يكباره در آتش مي‌ريختند. قديمي‌ها مقدارى اسفند را در وسط يك خشت خام در آتش ريخته و همچنين مقدار كمى نمك در چهار گوشه خشت افشانده بيرون از خانه در سكوى كنار درب يا كنار كوچه نزديك درب خانه قرار مي‌دادند در حاليكه قسمتى از كوچه را جارو زده و آب‌پاشى كرده بودند. دانه‌هاى اسفند تر را به نخ مي‌كشيدند و به اصطلاح مي‌پتكاندند.1 آنرا كمى شبيه پنجه‌هاى دست افتاده بنام‌ (پنجه) و با كاف تصغير‌ (پنجك) در مي‌آوردند و براى رفع چشم زخم در نظرانداز خانه يا اطاق نوساز يا حجله عروس نصب مي‌كردند. اكنون شكلهاى ديگرى براى آن ابداع شده است. قريب صد‌‌‌‌سال پيش با دانه‌هاى شيشه‌اى ريز رنگين آنرا تهيه و از جمله تزئينات اطاق عروسها بود. همان سان كه دانه‌هاى درشت آن بنام دستينه، زينت‌بخش مچ دست دختران كوچك مي‌شد كه به‌‌‌‌آن دل‌خوش داشتند و نيز با دانه سياهى كه نقطه‌هاى سفيد داشت بنام‌ (چَش ما مكن = چشم ما‌‌‌‌‌مكن) به رشته كشيده، زينت سينه و گردن مي‌كردند. دانه مذكور به پيش كلاه بچه پسرهاي‌‌‌‌كوچك هم دوخته مي‌شد. گاهى چند پوسته تخم ماهى‌ (گوش‌ماهى) هم اضافه مي‌كردند.

ماه گرفتگى

خالهاى بزرگ سياه به مقدار كف دست خردتر و بزرگتر كه در بشره بعضى باشد گمانشان بر اين است كه هنگام ماه گرفتگى‌ (خسوف) هرگاه زن حامله هرجاى بدن خود دست بسايد همانجاى تن جنين سياه مي‌شود كه آن را ماه گرفتگى مي‌گويند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زارچ شهری برکناره ی کویر و آدرس zarchiha1376.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 265
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1